یوم عشرین صفر یوم الزیاره
ایها العاشقون کربلا، الی حج الکرامه
هلا بیکم یزوار الحسین
ﻋﻘﯿﻞ ﻣﻬﺪی رﺳﻮﻟﯽ ، دوازدﻫﻢ ﻣﺮداد ﺳﺎل 67 در ﺷﻬﺮ زﻧﺠﺎن ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ. ﺑﻌﺪ از اﺗﻤﺎم دوران دﺑﯿﺮﺳﺘﺎن ﻋﻠﯽرﻏﻢ ﻋﻼﻗﻪ ﺑﺴﯿﺎری ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﻀﺎی ﺣﻮزه و داﻧﺸﮕﺎهﻫﺎﯾﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ اﻣﺎم ﺻﺎدق(ع) داﺷت و ﻫﻤﯿﻨﻄﻮر ﻋﻠﯽرﻏﻢ ﻗﺒﻮﻟﯽ در داﻧﺸﮕﺎه ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ و داﻧﺸﮕﺎه ﺗﻬﺮان، ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﺷﺮایط ﺧﺎﻧﻮادﮔﯽ ﻣﺠﺒﻮر ﺷﺪ در داﻧﺸﮕﺎه ﺳﺮاﺳﺮی زﻧﺠﺎن رﺷﺘﻪ ﻣﻬﻨﺪﺳﯽ ﻋﻤﺮان ﺑﺨواند.
لباس خاکیمو بیار مادر
جبهه علمدارو علم میخواد
بزار برم که عمه سادات
بازم مدافع حرم میخواد
رعبتوز واردی سیزون زور و زرو تزویره
امتی چکدی سیزون توطئه لر زنجیره
بلی قربان….باشن وردی شمشیره
نسل آینده چکر سیرتوزی تصویره
نهضت کرب و بلا عالمه سایه سالاجاق
سن یزید ئولمه لی سن_زنده حسینیم قالاجاق
هوامو نداشتی هوایی شدم
چه کابوس بی انتهایی شدم
نگاهت منو زیرو رو میکنه
منو با دلم روبرو میکنه
منو دست بسته تو و قلب خسته
محمد (ص) ، متن مقتدای اهل آدم
محمد (ص) ، مصطفی آل آدم
محمد (ص) رحمت العالمین است
رسول آسمانی بر زمین است
آقا شروع من توئی به نام اسمت
مولا تموم آدما غلام اسمت
وقتی کشیدی دستتو رو سرم،شدم گدای دور حرم
تو میدونی که من یه رو سیاهم
حس میکنم عشقه دردی که دنیامو بغل کرده
حال و هوای من تا برنگردی برنمیگرده
وقتی ازم دوری دلتنگی رو قلب من آواره
هرجا برم فکرت حتی یه شب تنهام نمیذاره
حال دلم با تو خوشه بغضت صدامو میکشه این عشقه
حیدربابا نام کوهى در زادگاه استاد محمد حسین بهجتى تبریزى ملقب به شهریار است . منظومة «حیدربابایه سلام» نخستین بار در سال ١٣٣٢ منتشر شد و از آن زمان تا کنون به زبانهاى مختلفى ترجمه شده است. حیدربابا سندى زنده است، و پرده اى رنگین و برجسته از زندگى در روستا را نشان میدهد. مضمون اغلب بندهاى آن شایستة ترسیم و نقاشى است زیرا از طبیعت جاندار سرچشمه مى گیرد. قلب پاک و انسان دوستِ شهریار بر صحنه ها نور مى ریزد و خوانندگان شعرش را به گذشته هاى دور میبرد . نیمى از این منظومه نامنامه و یادواره است که شاعر در آن از خویشان وآشنایان و مردم زادگاه خود و حتى چشمه ها و زمینها و صخره هاى اطراف خشگناب نام میبرد و هر یک را در شعر خود جاودانگى مى بخشد.
تو آمده ای جان به لب من برسانی
من پای تو یک عمر بمانم تو نمانی
من عشق به تو دادمو عمری تو به من درد
این عشق چرا این همه بی رحم ترت کرد
من خوب شدم عشق تو پروانگی ام بود
این خوب شدن هدیه دیوانگی ام بود
امشبم مثل همیشه وقتی که بارون میباره
راه میرم بدون چتری تا چشام ابری بباره
کوچه ها خیابونا خیس هیچ کسم دور و برم نیست
حالم از خودم گرفته حالم اصلا رو به راه نیست
شدم رودی تو را دریا به دریا جستجو کردم
برای دیدنت هفت آسمان را زیر و رو کردم
تو باید آنِ من باشی جنونِ جان من باشی
تو باید آنِ من باشی جنونِ جان من باشی
© تمامی حقوق متعلق به وب سایت نرم افزاری هف شنبه می باشد
طراحی وب سایت هف شنبه