پیامک تبریک روز پدر (95)
۰ نظر پیامک

| پیامک تبریک روز پدر (95)

به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری

برای سیر کردن شکم بچه اش

اما بچه ش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !

 

پدر بشنو این حرف فرزند خویش

عزیزو گرامی و دلبند خویش

تویی مایه ی بود و پیدایشم

کنارت به ناز و به آسایشم

پدر تکیه گاه وجود منی

تو سرمایه ی هست و بود منی

پدرم روزت مبارک باد

 

اگر نباشی پدر

دلم که هیچ

دنیا هم تنگ می شود…

 

بــگذار یـک بــار دیـگر بـگویـم :

که مـرد هـمـیـشـه مــحبـوب مـن

چــقدر “دوســتــت دارم”

در تــنـگـــاتـنـگ آغـــوش امــن “تو”

چـــه لـــذتی از زن بـــودنم می برم !

 

 

نمی‌فهمم چرا هیچ کس نمینویسد از مردهــا

از چشم‌ها و شــانه‌ها و دستهایشــان

… … از آغوششان

از عطر تنشـان،

از صدایشــان…

پررو می‌شوند؟

خب بشوند….

مگر خود ما با هر دوستت دارمی تا آسمـان نرفته‌ایم؟

مگر ما به اتکــاء همین دست‌ها

همین نگاه‌ها

همین آغوشهـا، در بزنگاههای زندگی

سرِپا نمانده‌ایم؟…

من بلد نیستم در سـایه، دوست داشته باشم

من می‌خواهم خواستنم گوش فلک را کر کند

من می‌خواهم

مَردَم بداند دوستش دارم….

 

 

 

کاش بدونی برکت دعای تو

تکیه گاه آرزوهای منه

بی تو هر فصل کتاب عمر من

به خزون زندگی رسیدنه

پدرعزیزم روزت مبارک

 

پدر جان ، باش و با بودنت باعث بودن من باش

روزت مبارک . از صمیم قلب دوستت دارم

 

توی این روز عزیز ، توی این لحظه های قشنگ

زیباترین کلمه ای که میشه گفت یک ” دوستت دارم “

به همراه یک آسمان عشق و تمنا

تقدیم به پدرعزیزم ، روزت مبارک

 

پدر ای چراغ خونه! مرد دریا، مرد بارون

با تو زندگی یه باغه، بی تو سرده مثل زندون

هر چی دارم از تو دارم ، تو بهار آرزوها

هنوزم اگه نگیری، دستامو می افتم از پا

پدرم روزت مبارک

 

پدر دستات برام گهواره بودن

چشات مثل چراغ خــونه من

بجزء تو از همـــه دنیا بریدم

کسی رو مثل تو عاشق ندیدم

پدرم روزت مبارک

 

پدر ای وجودم از تو

قدرت و توان گرفته

ای که از دم نفسهات

هستی من جان گرفته

پدرم روزت مبارک

 

پدر ای که از تو جاری

خون زندگی تو رگهام

ای که از نور دو چشمت

نور زندگی به چشمام

پدرم روزت مبارک

 

ای تکیه گاه محکم من، ای پدر جان

ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان

ای نام زیبایت همیشه اعتبارم

خدمت به تو در همه حال، هست افتخارم

پدرم روزت مبارک

 

خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد …

به سلامتی هرچی پدره . . .

 

پیشانی حاجی شهر پینه بسته ، دستان پدرم نیز همینطور !

بزرگتر که شدم تازه فهمیدم پدرم با دستانش نماز می خواند !

به سلامتی همه پدرها . . .

 

همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم که با هر بار تراشیده شدن کوچک و کوچک تر میشود …

ولی پدر یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند، خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست ؛ فقط هیچکس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …

بیایید قدردان باشیم …

به سلامتی پدر و مادرها

 

پدر همه را به یک چشم می دید . . .

پا توی یک کفش می کرد و عوض خُر خُر ، خِس خِس می کرد !

جنگ که تمام شد از پدر چیزی حدود سی درصد باقی مانده بود ؛ حالا که دیپلم گرفته ام می فهمم : ما صد در صد به پدر مدیونیم ، نه هفتاد درصد !!!

 

پدر دستهای تو گهواره من

دو چشم تو چراغ خونه من

بجزء تو از همه دنیا بریدم

که عاشق تر ز تو هرگز ندیدم

ببوسم پینه دستان پاکت

ببوسم صورت چون قرص ماهت

پدر ای قبله راه سعادت

ندارم ذره ای از تو شکایت

تو رو هم چون نفسها دوست دارم

که جون من تویی تا بی نهایت

 

بارها میشد که کنارم باشد و دلم با او نباشد اما …

پدر هر جا که باشد ، دور و نزدیک ، شک ندارم که دلش هر لحظه با من است …

 

پدرم گفته است از جانت دست بردار ، از زخمت اما نه …

زیرا اگر زخمی نباشد دردی نیست و اگر دردی نباشد در پی نوشدارو نخواهی بود و اگر در پی نوشدارو نباشی عاشق نخواهی شد و عاشق اگر نباشی “خدایی” نخواهی داشت …

 

بوسه می زنم بر دست های پدرم که هیچگاه دست هایم را رها نکرد !

 

بعضی ها سعادت گفتن کلماتی را دارند که برخی حسرت گفتنشو دارند ؛ مثل : سلام بابا خسته نباشی . . .

 

دست همیشه به معنای آغوش نیست !

گاهی فقط امنیت است . . .

فقط مثل «دست پـــــــــــدر» !!!

 

پدر شاید پشتش پر نباشه ولی پشت و پناه خیلی هاست !

درود بر همه ی پدرها . . .

 

به سلامتی پدری که کف تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن …

 

سلامتیه پدرم که هربار عصبانیش میکنم میگه این دفعه ، آخرین باریه که می بخشمت !

 

می‌دونی”بهشت“ کجاست ؟

یه فضـای چند وجب در چند وجب بین بازوهای کسی که بدون هیچ ادعایی به تو می گوید :

“فــــــــــرزندم”

 

اونایی که وقتی پدرشون صداشون میکنه میگید : هان ؟ چیه ؟ چیکار داری ؟؟؟

یادتون باشه کسایی هستن که حاضرن عمرشونو بدن تا پدرشون یکبار دیگه صداشون کنه . . .

 

به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم …

 

به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ، اما واسه خیلی ها پدری کرد …

 

سفیدی رویم را در ازای سپیدی مویت نمی خواستم پدرم …

اما تو …

 

راحت نوشتیم بابا نان داد ؛ بی آنکه بدانیم بابا چه سخت برای نان همه جوانیش را داد !

 

پدر جان قسم به جان عزیزت که هیج گاه

یاد شکوه مند تو از دل نمی رود

تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک

نقشی تو هم دمی ز مقابل نمی رود

 

خدایا به خواب پدر من آسایش

به بیداریش عافیت

به عشقش ثبات

به مهرش تداوم

و به عمرش برکت جاودان عطا کن

شکرانه اش با من

 

پدرم تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم میتوانند مرد باشند !

به سلامتی هرچی پدره !

 

پدرم هر وقت میگفت “درست میشود” ، تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت …

 

یکی هست که جونش بره نمیذاره بهت سخت بگذره …

اونم اسمش پدره !

 

وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده !

وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده !

وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچی نمیگه …

و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری !

 

بیا به آرامش دوران کودکی ، زمانی که بالاترین نقطه ى زمین ، شانه های پدر بود …

 

شب بود و ماه و اختر و شمع و من و خیال

خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود

در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت

رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود

در عالم خیال به چشم آمدم پدر

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

موی سیاه او شده بود اندکی سپید

گویی سپیده از افق شب دمیده بود

یاد آمدم که در دل شبها هزار بار

دست نوازشم به سر و رو کشیده بود

از خود برون شدم به تماشای روی او

کی لذت وصال بدین حد رسیده بود ؟

چون محو شد خیال پدر از نظر مرا

اشکی به روی گونه زردم چکیده بود

 

کودکی ، دخترکی ، موقع خواب

سخت پاپیچ پدر بود و از او می پرسید :

زندگی چیست ؟

پدرش از سر بی صبری گفت :

زندگی یعنی عشق

دخترک با سر پرشوری گفت :

عشق را معنی کن !

پدرش داد جواب :

بوسه ی گرم تو بر گونه ی من

دخترک خنده برآورد ز شوق

گونه های پدرش را بوسید

زان سپس گفت :

پدر … عشق اگر بوسه بود …

بوسه هایم همه تقدیم تو باد !!!

دیدگاه شما
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

© تمامی حقوق متعلق به وب سایت نرم افزاری هف شنبه می باشد