نسخه
۰ نظر طنز و سرگرمی

| نسخه

دکتر پس از معاینه بنوشت نسخه‌ای

گفتا: «برای رفع کسالت دوا بخور

این قرص و شربتی که برایت نوشته‌ام

هر شب دو قاشق و سه عدد ناشتا بخور

اما اگر دوا نتوانی تهیه کرد

جای دوا برو بنشین و غذا بخور»

گفتم: «برای من چه غذایی مناسب است؟»

گفتا: «هر آنچه می‌طلبد اشتها بخور

ماهی سفید و جوجه کباب و چلو خورش

هم آبگوشت با نخود و لوبیا بخور»

گفتم: «حقیر وارث قارون نی‌ام که تو

دستور می‌دهی که از این لقمه‌ها بخور»

 

گفتا: «اگر که نیست تو را ثروت کلان

بنشین کنار سفرۀ خالی، هوا بخور

هرگز گمان مبر که هوا نیست خوردنی

آن را ز روی رغبت و میل و رضا بخور

زین گرد و خاک‌ها که فرو ریزد از هوا

زین دوده‌ها که پخش شود در فضا بخور

زین بوی گازوئیل که یک جا شده‌ست جمع

زین دود اگزوزی که شود جا به جا بخور

یا آن که در صفوف دراز مسافران

جایی رزرو کن، لگد و پشت پا بخور

یا با کوپن برو جلو یک فروشگاه

و ز هر کنار سیلی و مشت از قفا بخور»

گفتم: «جناب دکتر! از این سفرة گشاد

وین خوان نعمتی که تو گویی «بیا بخور»

چون راه و چاه را بلدی، خود از این خوراک

یک لقمه هم به جای من بی‌نوا بخور»

 

ابوتراب جلی

دیدگاه شما
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی