| امیری
به شش چیزت آید امیری به دست
به گردونْت ساید سر از خاک پست
نخست آنکه فربه شود اشکمت
فراموش گردد غم عالمت
دو دیگر که از لوث غیرت، وجود
بشویی بدانسان که هرگز نبود
سه دیگر ببندی دم از گفتگوی
که رسوا شود مرد بیهودهگوی
چهار آنکه هنگام حرکت چو مور
به کُندی کُنی در معابر عبور
دگر آنکه اندر جواب سلام
دهی پاسخ سرد و نیمه تمام
ششم آنکه از همدم روز و شب
ببری و از بیخ گردی عرب
گر این جمله تحصیل کردی تمام
امیری به مرگ خودت والسلام
فریدون تولّلی
دیدگاه شما