| شوفر عاشق
ز هجرت دلبرا! لاستیکِ قلبم گشته سابیده
شده پاک درب و داغون، بس که در کوی تو چرخیده
به جون تو چشام- غیر از تو- هیشکی رو نمی بینه
از اون روزی که نور بالایِ رخسارِ تو تابیده
تریلیِّ غمت کوبیده آن سان بر ژیانِ دل
که بیچاره گرفته تو گاراژِ سینه خوابیده
از اون وختا که فرمونِ دلو دادیم به دستِ عغش!
کلافهم کرده، از بس داده ویراژِ نسنجیده
زبس، پشت چراغ قرمز، دلِ ما رو وایستوندی
که لاستیک های این وامونده بر آسفالت چسبیده
ترافیکِ غمت سنگینه، تقصیر از دلِ ما نیست
نگو: یارو، تو این چن ساله، هیچ از جاش نجنبیده
ز خیل خواستگارا، کوچه تون راه بندونه، امّا
خیالت تخ باشه، جانا! چشِ مخلص نترسیده
می ترسم جوش بیارم آخرش از دست تو، ای گل
مگه گوشات صدایِ بوق عشقِ ما رو نشنیده؟!
رقیبِ بی مروّت، گر خیال سبقت از ما داشت
زیاد جدّی نگیر اون بچّه رو، بیچاره چاییده!
حاجیت تصدیقِ یک داره تو کارِ عاشقی، جانا
ولی ایشون، هنوز امضای تصدیقش نخشکیده
نمی شه با بتونه یا چکش کاری درستش کرد
دلی رو که جفایِ تو، به سنگ و صخره کوبیده
نگارینا! دلِ چاکر، به روغن سوزی افتاده
زبس که بی نوا از دست تو جور و جفا دیده
شکسته شاه فنرهام تویِ دست اندازِ هجرانت
به هم خورده بالانسِ چرخِ صبرم، دیگه لنگیده
حبیبم! شیر بها و مهریه ت، مثل چراغ قرمر
سرِ راه منِ سرگشته ی بی پول روییده
از اون روزی که پنچر کرد تیرِ غم، دلِ «آرش»
هزاران عاشقِ ناشی به ریشِ بنده خندیده
«حمید آرش آزاد»
دیدگاه شما
زهرا ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۱۸
گذشته از ارزش ادبی و زیبایی هنری بکار گرفته شده در ابیات،موضوع این شعر برام بسیار هیجان آور بودچون من خودم عاشق مردی شدم که شوفر اتوبوسه و موضوع این شعر خیلی خوشحالم کرد و حتما توی دفتر خاطراتم بازنویسی خواهم کرد.
با تشکر فراوان